عشق رویایی مطالبی زیبا همراه دانلود الهى همه آرامش خواهند و حسن بى تابى، همه سامان خواهند و حسن بى سامانى. الهى چون در تو مى نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم. الهى از من برهان توحید خواهند و من دلیل تکثیر الهى از من پرسند توحید یعنى چه حسن گوید تکثیر یعنى چه.
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ... الهی بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده. الهی راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر. الهی یا من یعفو عن الکثیر و یعطی الکثیر بالقلیل از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده. الهی سالیانی می پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیله الرغائب هزار و سیصد و نود فهمدم که دن تو حافظ ما است احمدک اللهم.
ادامه مطلب ...
وقتی می خواند نمی شنیدم... وقتی دیدم که نبود ...وقتی شنیدم که نخواند....! چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال ، در برابرت ،می جوشد و می خواند و می نالد ، تشنه آتش باشی ، و نه آب ، و چشمه که خشکید، چشمه که از آن آتش که تو تشنهی آن بودی بخار شد و به هوا رفت ، و آتش، کویر را تافت و در خود گداخت واز زمین آتش رویید و زا آسمان بارید ، تو تشنه آب گردی و نه تشنه آتش ، و بعد، عمری گداختن از غم نبودن ، کسی که ، تا بود، از غم نبودن تو می گداخت. دکتر شریعتی پسربچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد. پسر بچه پرسید:(یک بستنی میوه ای چند است؟) پیشخدمت پاسخ داد :(50سنت). پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید:( یک بستنی ساده چند؟) در همین حال، تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد:(35سنت). پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت:( لطفا یک بستنی ساده.) پیشخدمت بستنی را آورد و بدنبال کار خود رفت . پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت. وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد. آنجا در کنار ظرف خالی بستنی 2سکه 5سنتی و5 سکه 1سنتی گذاشته شده بود.برای انعام پیشخدمت....
زنده ییدار نیکویی وی پرده ی نیکویی وی است و پدید آمدن وی سبب ناپدیدی وی است و آشکار شدن وی سبب پنهان شدن وی است. چنانکه آفتاب اگر چند اندکی پنهان شد ، بسیار آشکارا شد و چون سخت پیدا شد ،اندر پرده شد. پس روشنی وی پرده ی روشنی وی است... پسر کوچکی ، روزی هنگام راه رفتن در خیابان ،سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا کردن این پول بدون هیچ زحمتی ،خیلی ذوق زده شد.این تجربه باعث شد که او بقیه روزها هم با چشمان باز سرش را به سمت پایین بگیرد و در جست و جوی سکه های بیشتر باشد. او در مدت زندگیش،296سکه یک سنتی،48 سکه 5سنتی،19سکه 10سنتی،16 سکه 25 سنتی،2سکه نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده دلاری پیدا کرد.یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت. در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت، او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید، درخشش157 رنگین کمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد. او هیچگاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمانها در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند،ندید. پرندگان در حال پرواز، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر ،هرگز جزئی از خاطرات او نشد.
دکتر علی شریعتی صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان موضوعات پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|